اس ام اس آغاز فصل پاییز دوباره پاییز اما نه ((فصل خزان)) زرد! دوباره پاییز اما نه فصل اندوه و درد! دوباره پاییز فصل زیبای سادگی دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی . . .
پیامک در مورد پاییز عمر ما عاقبت ای دوست بسر خواهد رسید / باد پاییز ندانی بی خبر خواهد رسید گل نباشیم اگر گلشن چو خارستان کنیم / بعد ما خار فراوان به ثمر خواهد رسید . . .
فصل باد و برگ فصل رنگ و رنگ و رنگارنگ فصل مشق و مشق عشق و عشق انار فصل باز باران با ترانه فصل شیدایی و مهر و مهرگان فصل یلدا و چله پائیز پادشاه فصول بر همه مبارک باد . . . !
وقتی میرفتی بهار بود ..تابستون نیومدی ..پاییز شد … پاییز که نیومدی پاییز ماند ..زمستان که نیای ..باز پاییز میماند تروخدا فصل ها رو به هم نریز و زودتر بیا !
پاییز می آید ، زمانی که خاطرات شیرین گذشته ی خودم را با تو به یاد می آورم پاییز همچون بهار دل انگیز می شود ، بیا و اینک مرا با خود به آن سوی دریاها ببر شاید دگر برای پیوستن فرصتی نباشد
نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون ، زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست ، مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست . . .
شعر زیبا با موضوع پاییز ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن نوحه کنان از هر طرف صد بیزبان صد بیزبان هرگز نباشد بیسبب گریان دو چشم و خشک لب نبود کسی بیدرد دل رخ زعفران رخ زعفران حاصل درآمد زاغ غم در باغ و میکوبد قدم پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان کو میوهها را دایگان کو شهد و شکر رایگان خشک است از شیر روان هر شیردان هر شیردان کو بلبل شیرین فنم کو فاخته کوکوزنم طاووس خوب چون صنم کو طوطیان کو طوطیان خورده چو آدم دانهای افتاده از کاشانهای پریده تاج و حله شان زین افتنان زین افتنان گلشن چو آدم مستضر هم نوحه گر هم منتظر چون گفتشان لا تقنطوا ذو الامتنان ذو الامتنان جمله درختان صف زده جامه سیه ماتم زده بیبرگ و زار و نوحه گر زان امتحان زان امتحان ای لک لک و سالار ده آخر جوابی بازده در قعر رفتی یا شدی بر آسمان بر آسمان گفتند ای زاغ عدو آن آب بازآید به جو عالم شود پررنگ و بو همچون جنان همچون جنان ای زاغ بیهوده سخن سه ماه دیگر صبر کن تا دررسد کوری تو عید جهان عید جهان ز آواز اسرافیل ما روشن شود قندیل ما زنده شویم از مردن آن مهر جان آن مهر جان تا کی از این انکار و شک کان خوشی بین و نمک بر چرخ پرخون مردمک بی نردبان بی نردبان میرد خزان همچو دد بر گور او کوبی لگد نک صبح دولت میدمد ای پاسبان ای پاسبان صبحا جهان پرنور کن این هندوان را دور کن مر دهر را محرور کن افسون بخوان افسون بخوان ای آفتاب خوش عمل بازآ سوی برج حمل نی یخ گذار و نی وحل عنبرفشان عنبرفشان گلزار را پرخنده کن وان مردگان را زنده کن مر حشر را تابنده کن هین العیان هین العیان از حبس رسته دانهها ما هم ز کنج خانهها آورده باغ از غیبها صد ارمغان صد ارمغان گلشن پر از شاهد شود هم پوستین کاسد شود زاینده و والد شود دور زمان دور زمان لک لک بیاید با یدک بر قصر عالی چون فلک لک لک کنان کالملک لک یا مستعان یا مستعان بلبل رسد بربط زنان وان فاخته کوکوکنان مرغان دیگر مطرب بخت جوان بخت جوان من زین قیامت حاملم گفت زبان را می هلم می ناید اندیشه دلم اندر زبان اندر زبان خاموش و بشنو ای پدر از باغ و مرغان نو خبر پیکان پران آمده از لامکان از لامکان