روزگارم گله مندی شده است من بگیرم تو بخندی شده است ازدلم یاد نکردی شاید،عشق هم سهمیه بندی شده است
عبارت «کلاه سرت گذاشتن تا زانو» یعنی چه؟ الف) فروش پراید دوگانه سوز بدون مخزن. ب) قول تحویل ال نود تا پس فردا. ج) تحویل پژو 405 با یک مأمور آتش نشانی در صندوق عقب. د) من مادرم مریضه، کارت سوختتو بده، چند لیتر بنزین بزنم
گریه هایم بی صداست عشق من بی انتهاست ردپای اشک هایم را بگیر تابدانی خانه عاشق کجاست تقدیم به چشمی که اشکش منم، تقدیم به اشکی که غمش منم، تقدیم به شمعی که پروانه اش منم، تقدیم به گلزاری که گلش...تویی.وتقدیم به عشقی که عاشقش منم
به یاد آرزوهایی که میمیرند سکوتی میکنم سنگین تراز فریاد
عشق امانت با ارزشی ست که هر کسی تو قلبش میزاره برای همینه که هر وقت بخوای عشقت رو از کسی پس بگیری باید قلبشو بشکونی
به او بگویید دوستش دارم به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من در آن غرق شده . به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نور و شعر و ترانه برد . و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد
باز هم ثانیه ها اسم تورا جار زدن و دقایق همه امشب به تو تکرار زدن وسکوتی که دراین عقربها میچرخید نکند در دل تو اسم مرا دار زدن
وقتی یک مرد از ازدواج می ترسه, واسه این نیست که از دل بستن به یه زن می ترسه, بلکه دل بریدن از بقیه زنهاست که اونو میترسونه
توی زندون عشق تو اونقدر شلوغ میکنم و زندون رو به هم میزنم که مجبور بشی منو بذاری توی انفرادی قلبت
میخواستم شمع باشم و تا آخر عمر به پات بسوزم، ولی نامرد ادیسون، برق رو اختراع کرد
نحوه عملکرد حراست دانشگاه : دیروز : از پذیرفتن خانم های بدحجاب معذوریم!!! امروز: از پذیرفتن خانم ها، با شلوار کوتاه معذوریم!!! فردا : خواهشا با شلوار وارد شوید
اگه دیدی بچه ای کنار یک روزنامه نشسته و روزنامه زرد شده بدون کار بچه نیست تبلیغ ایرانسله
کلاس عشق ما دفتر ندارد شراب عاشقی ساغر ندارد بدو گفتم که مجنون تو هستم هنوز آن بی وفا باور ندارد
دوست داشتن بهترین شکل مالکیت و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است
اسمان را ستاره زیبا میکند باغچه را گل عشق را محبت بیابان را چمن چشم را اشک و تو را عمل کردن دماغ زیبا میکند
یه امریکاییه رادیولوژیست می شه یه مریض میاد جواب عکسشو بگیره بهش می گه یه دنده سمت راست قفسه سینتون شکسته که من تو فتو شاپ واستون درستش کردم
شب بود ، شمع بود ، من بودم و غم ... شب رفت ، شمع سوخت ، من موندم و غم ...
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم